با بودنت آرام شدم در کویت
مدهوش توام ای به فدای رویت
زان دم که اسیر تو و در بندتوام
ازاد شدم ز مکتب و با خویت
طوفان زده و شکسته قایق بودم
جَستم ز بلا به لطف موج مویت
وقتی که دمی ز خلوتم دور شدی
دیدم نفسم بسته به عطر و بویت
عمریست که سجادهی من سمت شماست
معبود منی کجا روم از سویت
1402-06-22
حسرت...برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 54