در پاسخ به خاطره بازی یکی از دوستان دبیرستان فیض

ساخت وبلاگ

کان حکایت کردی از ایام دیر

پیر گشتیم عاقبت مشتی امیر

 

خوب گفتی از دبیرستان فیض

سرزمینی پر شده از مرد حیض

 

آن زعیمان به باطن بدسرشت

کان حکیمان پر از اخلاق زشت

 

با همه این ها که گفتی، لیک من

معتقد هستم که خوش بودیم هم

 

تشتکی یا میوه ی دار بلوط

می نمود احوالمان را کوک کوک

 

یا که بر وقت نهار نیمروز

یک دوجین مرد گرسنه همچو یوز

 

بر سر خوانی پر از مهر و صفا

هر یکی اورده بودی  یک غذا

 

بعد درس  و مشق، اما پر رمق

یکسره بودیم  میدان نود

 

کیک با نوشابه در آن روزگار

مستمان می کرد چون جام خمار

 

حیف اینک طی شد آن عهد شباب

مزه ی گه می دهد حتی کباب

 

کاش  باز این بار باهم می شدیم

عاری از اندوه، بی غم می شدیم

 

دردمان تنها یکی بود امتحان

یا که پاسخ در کلاس این و آن

 

کاش آن دنیا دوباره ای رفیق

یا که در یک خواب زیبا وعمیق

 

پر شویم از حس خوب آن زمان

مملو از شادی و شور جاودان

94-05-11

حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : دبیرستان, نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 265 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16