حسرت

ساخت وبلاگ
 

چه لب ها که بوسیده نشد

چه راز ها که گفته نشد

و چه نگاه ها که به در ماند

سیرابم

سیراب از این همه حسرت

چیز هایی همیشه در دل هست. جوانتر که بودم بیشتر می نوشتم و حالا نه اینکه عاشق تر نباشم

اما عشق را در گنجه خانه نگه می دارم

و کمتر از آن سراغ می گیرم

غبار آلاود است

اویل غبارش را می گرفتم

اما حالا

تنها نگاهش می کنم

و با خاطرات؛ گذران عمر

آه از این هنجار های دل آزار

آه از این سلوک که پیرمردی پشمینه پوش را ماند و ما چون گاوهایی که هی می شویم با چوبدست این پیرمرد

همان علفزار همیشگی

همان مرتع دیر باز

غافل از اینکه مرتعی نمانده

و علوفه ها همه خشک شده اند

بهتر آنکه در آغل بمانیم

و خاطرات قدیم را نشخوار کنیم

96/08/24

حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 244 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16