حسرت

ساخت وبلاگ
کان حکایت کردی از ایام دیر پیر گشتیم عاقبت مشتی امیر   خوب گفتی از دبیرستان فیض سرزمینی پر شده از مرد حیض   آن زعیمان به باطن بدسرشت کان حکیمان پر از اخلاق زشت   با همه این ها که گفتی، لیک من معتقد هستم که خوش بودیم هم   تشتکی یا میوه ی دار بلوط می ن حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : دبیرستان, نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 266 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

باران شو و لبریز شو از گونه و از روی خداوند لبخند بزن بر همه دنیا و بزن شانه تو بر موی خداوند   خواهی که بدانی چه بود خیر دو دنیا؟ یکدم بکن از لطف نگاهی به یتیمان و برو سوی خداوند   یکبار تو از مهر بزن بوسه به پیشانی مادر یک عمر نشین در بر معشوقه و س حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 241 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

آه آنقدر دلم می گیرد که به خاطر آرم..... سی و یک سال ز عمرم  طی شد و هنوز..... کودکی های زیادیست که من محتاجم شیشه های بسیاریست که من نشکستم پشت بام مش خلیل کنج خرپشته پیر توپ های بسیاریست که بر جا ماندست تیله های رنگی سالها در انبار توی صندوقچه چوب حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 220 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

نیامدی هنوز و من، چه تشنه ام به دیدنت چه ناشکیب و مضطرب، برای بوسه بر لبت   چه اشک ها و خنده ها، خریده ای برایمان تمام لحظه ها که تو لگد زنی به مادرت   صدای قلب نازکت، برای من ترانه شد خدا کند که نشنوی، صدای دل شکستنت   نگار مهربان من، بیا به خانه   حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

  یک روز خواهد شد که این قاب مجازی بهر دو چشم منتظر پیغام دارد بعد از زمانی دور؛ این پیج خصوصی مهمان بس دیر آشنا انگار دارد یک صبح خواهد شد؛ خدای خود چه دیدی آن آشنا در این حوالی کار دارد ار دانم این دلدادگی وهم است اینسان اما دلم بر بودنش اصرار د حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 240 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

دلم عاشقانه می خواهد از آن عاشقانه های پر از شرم و حیا عاشقانه هایی از جنس مخفی کاری و هیجان از همانهایی که هر دیدار، سیب سرخی می شد بافته بر گونه اش و هر نگاه؛ قندی بود که در دلم آب می شد و دزدیدن نگاهش از من.....  آخ که چه دزدی عاشقانه ای دیگر دلم حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 215 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

 باز یک بار دگر سال به سر آمد و ما                                   دیده بر سبزی آفاق گشودیم وچه وه   باز هم سردی ایام گذشت از سر و ما                                 بر سر خوان چمن نغمه سرودیم وچه وه   چرخ دوار فلک نیستد از حرکت و ما                حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 237 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16

  چه لب ها که بوسیده نشد چه راز ها که گفته نشد و چه نگاه ها که به در ماند سیرابم سیراب از این همه حسرت چیز هایی همیشه در دل هست. جوانتر که بودم بیشتر می نوشتم و حالا نه اینکه عاشق تر نباشم اما عشق را در گنجه خانه نگه می دارم و کمتر از آن سراغ می گیرم حسرت...
ما را در سایت حسرت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghadirnezhad بازدید : 246 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 13:16